Background Image

سیاووشان چنان در خون ...

سیاووشان چنان در خون

به چشم خویش می‌بینم


به قلب مردمان افزون

گزند و نیش می‌بینم


به سوی بهترین شهر خداوندِ خِرَد اکنون

رواجِ مسلک دیو و اَهِرمن کیش می‌بینم


خوراکِ مارهای اژدها پیکر

سر و مغر جوانان شد

به کام آژدهاکان تازان شد

بدون فکر و اندیشه،

یورش بر جانبِ مردانِ نیک اندیش می‌بینم


کنون کشتار ایرج را به چشم خویش می‌بینم

فریدون مردِ مردان را،

پر از آه و فغان اکنون به چشم خویش می‌بینم


به سوگ مرگ جانکاه جوانمردی

جوانمردان سیه پوشند

برای کشتن بت‌های پر نیرنگ

چه مظلومانه می‌کوشند

ولی افسون آنان را

فراوان، خام بت‌هایی هزاران بیش می‌بینم


زمین دشت خونین را

سرای جنگ ناپاکان

سلاح سخت هتاکان

و کشتار تمام مرزبانان را همی در پیش می‌بینم


هزاران سال سروم را خم و درویش می‌بینم

کنون کشتار ایران را به چشم خویش می‌بینم

(مجید خالقیان)

دیگر سروده‌ها را بخوانید...