عمق بی کرانیها
فرو رفتن به عُمق بیکرانیها خوش است
خُروشانِ سُروشِ لَنتَرانیها خوش است (۱)
بهنگامِ همان آتشفشانهای جهان افروز
هَمان آرامش بَرجایِ جان افروز
به دوران نهان افروز
حقیقت را درون خویش خوانیها خوش است
کلامی را که مهرآور میان تیره خوانان بود،
حراست از برایش،
پاسبانیها خوش است
نباشد آن صدایِ کهکشانهایِ حکایتوارِ دور از من
نِدا را از همین نزدیک،...
از عمقِ وجودِ خود بدانیها خوش است
اگر مغزِ جوانیها،
خوراک اَژدَهایان شد
سِگالِش از برای دادخواهیها خوش است
زمان آن خَموشیهای جان فرسا
بهنگامِ نَخواندنهای زجرآور
مرام با دوامِ بیکرانیها خوش است
(مجید خالقیان)
۱- برای توضیح بیشتر نگاه کنید به:
دیگر سرودهها را بخوانید...