سرودههای مجید خالقیان
چندی از سرودهها را بخوانید:
فدای چشم تو
کلامی بهتر از ....
تابش خورشید، از یک درز میماند
هوایت تیرگانی باد ...
طلوع خُرّمان آید همی ...
غزل خواندن چه آسان است
در مکتبِ ما سجده به آن سنگ روا نیست
مهر میهن یک دل بیدار میخواهد کنون
چشم شیرین داری و ما را پریشان میکنی ...
نماند نام بدنامان، الا یا ایها الساقی
پناه زندگی اینجاست
تو از نسل وفاداران
همیشه یاد او باقیست
پر از نازی و شهنازی ...
بیا ای شهرزاد و قصه گُردآفریدان خوان ...
سرایت مهرگان باشد ... درفشت کاویان باشد
بیا ای رستم دستان ...
عجب تاریخ پر ننگی ...
به نام کاوه و آرش ... به نام کوروش و خاکش
ز جورِ فرعونِ ضحاک ...
سیاووشان چنان در خون ...
نماد حق شود آزاد ...
گمان دارم سحر آمد
درباره مجید خالقیان