به جشن سوگواریها
به جشن سوگواریها،
خطاها را نپوشانید
که پشت ماتمی از خون
همان شادان و خندانند
به وقت تعزیه خوانی
کدامین سوی را جوییم؟
نه سوی آن لباس سرخ
نه سوی سبز پوشانند
گمان دارم تمسخروار،
به پشت شیر دلقک وار،
طلب کارانه پنهانند!!
میان شیره و افیون
به تیغ و خنجر بازیگران خیمهها اکنون
سیاووشان همی در خون
به خود پیچند و غلتانند
پیاده پای مردانیم
به امید سحرگاهان.
کنار ما و کوششها
به مرکبها همی رانند
نشسته آنچنان بی خود
و با انگشت دست خود
به سوی بهترینهامان
هماره ریشخندانند
دلی بی جان، تنی بی درد
شکم پر کرده و بی بند
بسان دیو سانانند
میان نعره بدمست
به یاد آنچه بود و هست
بخوان آری که ما هستیم
به هر دردی که پیوستیم
ولی نای و نفس با ما
امید این قفس با ما
خطاها را نپوشانید!
که روزی رو به پایانند
(مجید خالقیان)
دیگر سرودهها را بخوانید...