
بطالتهای پر زحمت
نثار بیسببها شد
تمام های و هوی ما
نداند این دل نارام
حقیقتهای کوی ما
سپهر روشن و آبی
میان دودهها پنهان
نیاید تابش خورشید
به ظلمتهای سوی ما
شراب ناب صد ساله
برفت و جای او بگرفت
عرقهایی که بد مستند
کنار این صبوی ما
بطالتهای پر زحمت
به هر روزی که میآید
به غفلتهای بی علت
تمام رنگ و روی ما
خروش ناخودآگاهم
کجا رفته است بی بدرود؟!
درود هر دمم بفرست
به یاد آرزوی ما
(مجید خالقیان)
دیگر سرودهها را بخوانید...