دسته بندی سروده‌ها

دو همزاد گوهر

به آغاز'روزی که همزاد بود

نه هست و نه بود و نه بُنیاد بود


نبرد سِتُرگ حقیقت شدن

چو غوغای آواز و فریاد بود


تو ای حافظِ پاسدارِ نهان

که بادا روانت همیشه جوان


بجوی از همان پیرِ زرتشت‌وار

که پیش از ازل اینچنین یاد بود؟


دو همزاد'گوهر، از آن هست و نیست

همانند و گویی که تنها یکیست

ز پیش از نَخُستین این خاک بود؟

کهن تر، از آن آتش و باد بود؟


ز جام جمِ اندرون خوانمش

نبرد هنرمند و بیداد بود


از آن نیستی‌ها، همی یادگار

دروغ و پلیدی و غمباد بود


ازین هستی جان و جوشیدنش

سخن‌ها پر از نور و آباد بود

(مجید خالقیان)

این سروده تحت تاثیر بخشی از گاهان زرتشت است:
در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار [یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آن دو، نیکْ آگاهان راست را برگزیدند، نه دُژْآگاهان.
آنگاه که آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی:
«بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود (یسنه، هات ۳۰: اوستا، انتشارات مروارید، جلیل دوستخواه، ۱۳۸۵).

دیگر سروده‌ها را بخوانید...