دسته بندی سروده‌ها

امیدی را به بر دارم

اگر دستم چنین تنگ است،

ولی شوری به سر دارم…

به اوج نا امیدی‌ها،

امیدی را به بر دارم


مرامم آن حَرَم‌ها نیست،

حریم پاک را جویم

بسان ناموَر مردان،

به عشق خود نظر دارم


اگر این خانه‌ام کوچک،

درونش ماجرا دارم…

از آن کاخ خلیفه وار،

شکوهی بیشتر دارم


شراب سُرخ را هرگز،

ننوشیدم به میخانه

ولی خُمخانه‌ای تابان،

به مستی‌ها ثمر دارم


همیشه حال من این نیست،

ولی در لحظه‌های شور

تو گویی خانه‌ای از نور،

به دنیایی دگر دارم


خوشا بر حال من بادا،

که دنیایی چنان دارم

بهنگام خموشی‌ها،

به این حالم گذر دارم

(مجید خالقیان)

دیگر سروده‌ها را بخوانید...