دسته بندی سروده‌ها

رها کن آن مزامیرت

طلوع بی کرانی را

به شادی‌ها منوّر کن


سرای مهرگانی را

به سجاده مقرر کن


تو ای فرهاد ترسائی

رها کن آن مزامیرت

دعای خلوت خود را

به سوز جان مُزیّن کن


همین افسوس جانانه

به پا سازد شررها را

بسازد قبله‌ی موبد

بدین آتش مُعیّن کن


اگر سغدی، وگر رومی

دری آید اگر پیغام

کتابت کن همان لحظه

روانت را مطهّر کن


سرود و نغمه‌ی جانت

نکیسا واره‌ی آزاد

نگهدارش بمان آری

نهادت را معطّر کن

(مجید خالقیان)

دیگر سروده‌ها را بخوانید...

خوانش