نماد حق شود آزاد ...
گهی نزدیک و گه دور است
ولی دریایی از نور است
گهی در روم و گه در بلخ
گهی شیرین، گهی تلخ است
گهی شاعر، غزل پرداز
گهی شاهان پر آواز
گهی خورشید مهرآور
از آن خاک دیار پارس
گهی شادان و در هند است
گهی غمگین، گهی همراز
مسلمانان مسلمانان،
مسلمانی از آن شعر لسان الغیب آموزید
که آن دین سلام و صلح
به طومار و ورقها نیست!
به آیات و حدیث و ظاهر حمد و فلقها نیست
فراتر از خم ابرو نمازی نیست
به استفتاء بی مایه نیازی نیست
به فتوای جوانمردان،
نیایشگاه هر شهری شود آباد،
به حکم داد،
نماد حق شود آزاد،
شود باغ و شود پردیس
گهی آتش، گهی تندیس
اگر از منظر پاک نظربازان
به هر جا بنگری بینی
نشان مهرورزان را
نشان دلنوازان را
نمیرد مهر ما هرگز
ببینی جمع مستان را
نشان می پرستان را
(مجید خالقیان)
دیگر سرودهها را بخوانید...