پر از نازی و شهنازی
مرا پُرشور و شیدا وَش
پس از رنج هزاران سالهام بینی
که تو چون روشنِ آتش
و چون گرمایِ آن دلکش
همانند پگاه و نور
از آن عُمقِ امید دور
مرا دیدی و تابیدی
به سوی من خرامیدی
رها کردی مرا بانو
از آن زندانِ بدخیمِ هراسآمیز
چه راز آمیز،
پر از نازی و شهنازی
تو شور انگیز آوازی
برای من بخوان بانو
همیشه در کنار من، بمان بانو
(مجید خالقیان)
دیگر سرودهها را بخوانید...