
آهویی خرامان
به هنگامی که رشکم گیرد آن سرتا به سر آرامش این جسم بی جان را
درونم ناز آهویی خرامانم
پر از آسایش موسیقی پر شور تابانم،
بخواند اینکش بر من
به ظاهر چون سگی نارام می مانی
ولی در دل همین آهوی آرامی
رها کن رشک بی انجام جانت را
بدو گویم
نخوان او را چنین رشکی
که خشمی آنچنان آید…
مقدس وار و جان فرسا
بگوید در جوابم کار این آهو نباشد خشم جان آسا
که تنها جان بگیرد از دل و جانت
هر آن گاهی که شیری را پدید آمد
سپید و پاک و مهرآور
بخوان رشکت همان خشمی که سازد آتش پر شور عالم را
(مجید خالقیان)
دیگر سرودهها را بخوانید...